آیین بودا
 
همه چیز از همه جا
هرچه می خواهد دل تنگت از زمین و آسمان،از انسان و جهان حتی از کهکشان را در این وبلاگ ببین.
 
 
چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:آیبن بودا,دین بودا,بودا,بودایی,دین,مذهب بودا, :: 15:21 ::  نويسنده : محمد نادعلی نژاد

پيدايش

آيين‌ هندو در اثر تراكم‌ معارف‌ دينى ميراث‌ هندى پديد آمد، و از اين‌ راه در طول‌ هزاران‌ سال

‌شكل‌ گرفت‌؛ به‌ گونه‌اى كه‌ توانست‌ هويت‌ ملى جامعه هندى را عينيت‌ بخشد. در حالى كه‌ آيين ‌بودا در نتيجه تلاش‌ يك‌ فرد خاص‌، در چهارچوب‌ عدم‌ پذيرش‌ و معارضه‌ صريح‌ و آشكار نسبت‌ به‌ عملكرد آيين‌ هندو پديد آمد. به‌ ديگر سخن‌، اقدام‌ او يك‌ حركت‌ اصلاح‌ اجتماعى و برخاسته ‌از مبانى روحانى و متافيزيكى و سياسى بود و نظام‌ طبقاتى را كه‌ امتيازات‌ آشكارى را براى دوطبقه حاكم‌ يعنى برهمنان‌ و كشاترياها فراهم‌ آورده‌ بود، رد مى‌كرد. از اين‌رو، اين‌ آيين‌ بر آن‌ دسته‌از قشرهاى اجتماعى كه‌ جايگاه‌ پايين‌ترى دارند تكيه‌ دارد، و بر لزوم‌ كاهش‌ سلطه نامحدود برهمنان‌ ـ اگر نابودكردن‌ آن‌ ممكن‌ نبود ـ تأكيد مى‌كند.

 

بوديسم‌ قديم‌ تناسخ‌ (حلول‌ روح‌ در جسم‌ ديگر بعد از مرگ‌) و حيات‌ ديگر را باور دارد و مبانى‌معنوى آن‌ بر وجود كارما (كردار) و سرنوشتى كه‌ انسان‌ در مقابل‌ آن‌ تسليم‌ است‌، مبتنى است‌ ؛ اما

با وجود اين‌، تأكيد مى‌كند كه‌ مراسم‌ پيچيده دينى ـ آن‌گونه‌ كه‌ قوانين‌ تعيين‌ مى‌كند ـ روند و تعداد تولدها را متوقف‌ نمى‌كند. بلكه‌ آنچه‌ بر آنها اثر مى‌گذارد، فروتنى در برابر فضائلى است‌ كه‌ در نتيجه مسؤوليت‌ فردى به‌ دست‌ مى‌آيد.

 

بنابر اين‌، مكتب‌ بودا براى نابودى كامل‌ امتيازات‌ اجتماعى‌، حسب‌ و نسب‌ و نيز وراثت‌ طبقاتى‌، كه‌ از پايه‌هاى جامعه برهمايى است‌، لذا بودائيسم‌ مى‌كوشد و از اين‌ رو، بدون‌ هيچ‌ تبعيضى‌، از همه كسانى كه‌ خواستار نابودى سلطه برهمنان‌ هستند، استقبال‌ مى‌كند. و بر اين‌ اساس‌، آيين‌ بودا در واقع‌ به‌ يك‌ «انقلاب‌ اجتماعى‌» متحول‌ مى‌شود.

آيين‌ بودا در تعاليم‌ روحانى خود ـ بنابر آنچه‌ در دايرة ‌المعارف‌ «تاريخ‌ الحضارات‌ العام‌» آمده‌ است‌ـ بر اصل‌ جنگ‌ و درگيرى بين‌ خير و شر تكيه‌ دارد؛ و محبت ‌ورزى و احسان‌ به‌ همه مخلوقات‌، و نيز فروتنى و بى‌اعتنايى به‌ خويشتن‌ را چونان‌ دارويى براى بيمارى‌، تناسخ‌ مى‌داند. علاوه‌ بر آن‌،نظريه «فدا» را نيز مى‌پذيرد ؛ زيرا بدون‌ يك‌ رهايى بخش‌، همه افراد، گرفتار نتايج‌ كرده‌هايشان‌هستند. اين‌ رهايى‌بخش‌ در دوره كنونى هستى «بوداشاكيامونى‌» است‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ «بوداميتريا» مى‌آيد كه‌ سَروَر دوره آينده خواهد بود و آمدنش‌ قبل‌ از زوال‌ جهان‌ خواهد بود. بستانى در دايرة‌المعارف‌ خويش‌ به‌ اين‌ مطلب‌ اشاره‌ مى‌كند كه؛‌ مذهب‌ بودا- كه‌ عموما در گرايش‌ و جهت‌گيرى نسبت‌ به‌ معبودهاى برهمايى مورد قبول‌ واقع‌ شده‌ است‌ - معبودها را در مرتبه‌ و درجه پايين‌ترى‌از بودائيان‌ و همچنين‌ كاهنان‌ محترم‌ قرار مى‌دهد و به‌ اين‌ ترتيب‌ مردم‌ را بالاتر و بلند مرتبه‌تر ازمعبودها مى‌شمارد. بستانى در ادامه‌ مى‌گويد: «بودا تجسم‌ يك‌ موجود برتر نيست‌، بلكه‌ او يك‌ كامل‌ بالذات‌ است‌. در «ودا» نيز آمده‌ است‌ كه‌ قداست‌، تقوا، تأمل‌ و حكمت‌، مقدس‌ترين‌معبودات‌ هستند؛ و فضيلت‌ هنديان‌ به‌ سبب‌ انكار خويش‌، سركوب‌ شهوات‌، غلبه‌ بر اراده‌ ومهربانى و دل‌سوزى بر همه موجودات‌ و ريشه‌كن‌ كردن‌ گناه‌ است‌ و بعد از اين‌ مراحل‌، معرفتى ‌بى‌پايان‌ براى انسان‌ حاصل‌ ميشود. بودا در اصل‌ يك‌ مكتب‌ ساده‌، ادبى و عقلى بود كه‌ با اسطوره ‌(ميثالوجى‌) و فلسفه‌ و انجام‌ مراسم‌ها و حرفه ‌كاهنان‌ مخالفت‌ مى‌كرد، و در بالاترين‌ درجه‌ از نيكويى‌، شفقت‌ و انعطاف‌ پذيرى قرار داشت‌؛ بودا با آسان‌ كردن‌ راه‌ نجات‌، براى همه‌ و نيز اعلان‌ اينكه‌ نائل‌ شدن‌ به‌ بودا، با پاك‌سيرتى ممكن‌ مى‌گردد، همه مردم‌ را به‌ ورود در اين‌ آيين‌ دعوت‌ مى‌كرد، بدون‌ اينكه‌ بين‌ آنها از جهت‌ حالت‌ و مقام‌ و منزلتشان‌ فرق‌ بگذارد ؛ اما بودا به‌ صورت ‌آشكار از تصنيف‌ نمودن‌ مردم‌ به‌ طبقات‌ متفاوت‌ ، نهى نكرده‌ است‌ و بر پذيرفتن‌ آن‌ اصل‌ نيز پافشارى نمى‌كند.

 

تأسيس‌ مكتب‌ بودا

بودا اسمى هندى است‌ به‌ معناى دانشمند يا حكيم يا عاقل و اسم‌ جنس‌ است‌ براى معلمان ‌بودايى مى‌باشد كه‌ پيروان‌ بودا آنها را معبود مى‌خوانند، و خود را به‌ آنان‌ نسبت‌ مى‌دهند. آنان‌ براين‌ عقيده‌اند؛ كه‌ تعداد بى‌شمارى از بوداها ظهور كرده‌اند تا جهان‌ را نجات‌ دهند و در عصر حاضر يكى از آنان‌ وجود دارد. بودا به‌ نام‌ «شاكيامونى‌» يعنى قديس‌ يا متعبد نيز شناخته‌ مى‌شود. بنابر نقل‌ بستانى در دايرة‌المعارفش‌، برخى معتقدند او تجسم‌ شده‌ در «لوشنوى نهم‌» است‌. وى در آيين‌ برهمايى يك‌ قانون‌ ساده‌ براى ايمان‌ وارد كرد و قوانين‌ ادبى آسان‌ و انعطاف‌ پذير را جايگزين‌ قوانين‌ و آداب‌ و رسوم‌ دشوار آن‌ نمود و بدين‌ ترتيب‌ آن‌ را اصلاح‌ كرد.

بستانى در ادامه  سخن‌ مى‌گويد: نام‌ بودا «سيدارتا سيدا» است‌؛ يعنى آنكه‌. تمام‌ خواسته‌ها به‌هدف‌ نهايى رسيده‌ است‌. مادرش‌ در هفتمين‌ روز تولد او از دنيا رفت‌، و خاله‌اش‌ «براجاباتى‌گوتاما» (يعنى مالك‌ جهان‌ از قبيله گوتاما) او را بزرگ‌ كرد، و از اين‌ پس‌ وى را «گوتاما» خواندند.

بر اساس‌ يك‌ داستان‌ بودايى‌، او به‌ صورت‌ يك‌ فيل‌ سفيد پايين‌ آمد، در حالى كه‌ ريسمانى با پنج ‌رنگ‌ مانند شعاع‌ نور به‌ آن‌ متصل‌ بود. هنگامى كه‌ از پهلوى راست‌ مادرش‌ زاده‌ شد حوادث‌شگفت‌انگيز و عظيمى به‌ وقوع‌ پيوست‌  و در همان‌ حال‌ رسالت‌ خويش‌ را اعلان‌ كرد. اين‌ داستان‌، ماجراى متولد شدن‌ او زير درخت‌ «مالبيبى‌» را آورده‌ است‌. در انجيل‌ بودا آمده‌ است‌: «نور او منتشر گرديد  و عالم‌ را پر كرد. چشمان‌ نابينايان‌ باز شد و عظمت‌ فرود آمده‌ از بالا را مشاهده ‌كردند. لكنت‌ زبان‌ لال‌ها برطرف‌ شد و گوش‌ كرها شنيدن‌ را آغاز كرد.»

از جمله،‌ خيال‌ بافى‌هاى هنديان‌ درباره تولد بودا اين‌ است‌ كه‌ وقتى برهمنان‌ او را در دست‌ گرفتند، وى فوراً برخاست‌ و سخن‌ گفت‌. آن‌ها درباره مادرش‌ در هنگام‌ وضع‌ حمل‌ مى‌گويند:«هنگامى كه‌ خواست‌ برخيزد دستش‌ را به‌ سوى شاخه درخت‌ دراز كرد. شاخه‌ خود به‌ خود خم‌شد تا نزديك‌ دست‌ اورسيد و هنوز برنخاسته‌ بود، كه‌ كودكى زير او بود و چهار نفر از برهمنان‌ او را درون‌ تورى كه‌ از رشته‌هاى طلا بافته‌ شده،‌ بود گرفتند. كودك‌ ناگهان‌ ايستاد و هفت‌ قدم‌ به‌ جلو رفت‌. آنگاه‌ با صدايى دلنشين‌ فرياد برآورد: من‌ سرور اين‌ جهانم‌... و اين‌، آخرين‌ حيات‌ من‌ است‌.» اين‌ مطلب‌ را «سليمان‌ مظهر» در تحقيقى منتشر شده‌ در مجله «العربى‌» ذكر مى‌كند.

گوتاما، در قصر پدر خود زندگى كرد پدرش‌ او را تزويج‌ نمود، و پس‌ از آنكه‌ صاحب‌ فرزندى شد، كم‌كم‌ نسبت‌ به‌ سرنوشت‌ بشريت‌ احساس‌ نگرانى كرد. او با تأمل‌ در واقعيت‌ دردهاى مردم‌ ـ از فقير گرسنه‌ گرفته‌ تا كسى كه‌ لباسهاى كهنه‌ بر تن‌ دارد؛ و نيز بيمارى كه‌ رنج‌ بيمارى بر او چيره‌ شده‌ است‌ ـ از سبك‌ زندگى خود و نيز قصر پدرش‌ منتفر شد، و سرگردان‌ و حيران‌ به‌ همراه‌ راهبان ‌هندويى سر به‌ بيابانها نهاد، و با شدّت‌ و قاطعانه‌ به‌ زهد و گوشه‌نشينى پايبند شد، و سخترين ‌رياضت‌هارا در پيش‌ گرفت‌، و به‌ «بودگايا» يعنى درخت‌ علم‌ (يا درخت‌ بيدارى‌) درشهر گايا رفت‌ وزير درخت‌ «بوديدروما» يعنى انجير مقدس‌ نشست‌، كه‌ درخت‌ سازندگى است‌، و هر بودى سَتْوَ(شناخت‌ حق‌) آن‌ جا بودا مى‌گردد.

بودائيان‌ ـ بنابر آنچه‌ در بودا آمده‌ است‌ ـ براى بودا جايگاه‌ و منزلتى اله‌ گونه‌ قائلند. در نظر آنان‌، بودا همان‌، دين‌ و رسالت‌ است‌ و آنچه‌ از آنان‌ خواسته‌ شده‌ است‌، پيروى از او و عمل‌ به‌ شيوه‌ و منش‌ اوست‌. جاودانگى مطلوب‌ از راه‌ يكى شدن‌ با بودا و در پرتو «نيروانا» محقّق‌ مى‌شود. «بشتابيد به‌ سوى بودا كه‌ جاودانگى را در فنا يافت‌، بشتابيد به‌ سوى بودا كه‌ از بين‌ نمى‌رود؛ به ‌سوى او كه‌ وجود ما را تغيير نمى‌دهد، به‌ سوى او بشتابيد ؛ به‌ سوى حقيقت‌ِ انقلابى نشأت‌ گرفته ‌از ما.» از اين‌ جهت‌ به‌ جانشين‌ بودا «آنندا» نسبت‌ داده‌اند كه‌ به‌ پيروان‌ مكتب‌ بودا گفت‌: «بوتاماشاكيامونى‌» تجلى حقيقت‌ در بين‌ ما بود. اوست‌ يگانه مقدس‌ و كامل‌. اوست‌ يگانه مبارك‌، كه‌ حقيقت‌ اعلى در او حلول‌ كرد، پس‌ به‌ شكل‌ انسانى در آمد و آن‌ حقيقت‌ را براى ما آشكار ساخت‌.»

و بدين‌ ترتيب‌ يودا نزد بودائيان‌، تمام‌ شريعت‌ ، جاويد متألّه‌ و موجود كامل‌ خوانده‌ مى‌شود وزندگى بدون‌ اتّحاد با او معنا ندارد.

آيين‌ بودا ـ آنگونه‌ كه‌ بستانى مى‌گويد ـ تفسيرهاى مختلفى براى معناى اله‌ ارائه‌ مى‌كند. بستانى در اين‌ زمينه‌ مى‌گويد: «الله‌ نزد فرقه‌هاى بودايى به‌ نام‌ «ايس‌ فاريكا» شناخته‌ مى‌شود كه‌ معناى آن‌، ذات‌ اصيل‌ سابق‌ بر همه موجودات‌ است‌. همچنين‌ «سكايام‌ بو» نيز ناميده‌ مى‌شود؛ يعنى ذات ‌قائم‌ به‌ خود. در بين‌ اين‌ فرقه‌ها كسانى هستند، كه‌ اديبودا را مبدأى مادى مى‌پندارند كه‌ با الله‌ در قدرت‌ برابرى مى‌كند و همانند او  ابدى است‌، و در آفرينش‌ عالم‌ با او شريك‌ است‌؛ اما ديگران‌ اديبودا را مبدأ الهى مجرد و تنها سبب‌ پديد آمدن‌ همه كائنات‌ مى‌دانند، كه‌ جايگاه‌ او در بالاترين ‌اقليم‌ هستى‌، يعنى اقيم‌ آتش‌ (اگنى بوفانا) قرار دارد . و بر وجود هر چيزى در عالم‌ ناشى از رغبت ‌شديد اديبودا به‌ رها شدن‌ از تنهايى و تكثير ذاتش‌ است‌ كه‌ اين‌ رغبت‌ نزد آنان‌ «رگنا» ناميده ‌مى‌شود؛ يعنى عقلى كه‌ خود را آشكار مى‌كند. از اين‌ ميل‌ و رغبت‌، پنج‌ معبود ديگر برانگيخته ‌شدند كه‌ بودا ناميده‌ مى‌شوند و هريك‌ از آنها و با وساطتى آسمانى ـ كه‌ «ديان‌» ناميده‌ مى‌شود - پسرى روحانى به‌ وجود  آورد كه‌ نزد آنان‌ بودى‌سَتْوَ نام‌ دارد. خداى «اميتابا» يك‌ پسر روحانى‌داشت‌ به‌ نام‌ «بادمابانى‌» كه‌ او آفريننده  واقعى هستى است‌؛ زيرا خدايان‌ سه‌ گانه‌ معروف‌ به‌نيروهاى برتر را آفريد كه‌ عبارتند از: برهما، ويشنو و شيوا.

 

گسترش‌ بودا

تاريخ‌ بودا از هنگام‌ تأسيس‌، تا زمانى كه‌ دين‌ رسمى كشورهاى فارس‌ و ماوراءالنهر شد، تاريخى‌ پيچيده‌ و مبهم‌ است‌ . اما نظر مشهور- بنابر قول‌ بستانى‌- اين‌ است‌ كه‌ اين‌ مكتب‌ با مشكلات‌سختى روبه‌ رو شد و انشقاق‌هايى در آن‌ رخ‌ داد، كه‌ تعداد آنها به 18 طايفه‌ مى‌رسد. مشهورترين ‌اين‌ طايفه‌ها عبارتند از:

1 ـ وى باشيكا؛ يعنى جدايى طلبان‌، كه‌ داراى شاخه‌هاى بسيارى است‌.

2 ـ سوترانيتكا؛ يعنى پايبندان‌ به‌ قواعد اصيل‌.

گفتنى است‌، گسترش‌ آيين‌ بودا مديون‌ شخصى است‌، به‌ نام‌ «آشوكا» كه‌ نزديك‌ دو قرن‌  و نيم‌ پس ‌از ظهور بودا مى‌زيست‌. علت‌ انتشار بودا ـ آن‌ گونه‌ كه‌ در دايره ‌المعارف‌ بستانى آمده‌ است‌ ـ به‌ هجوم‌ اسكندر مقدونى به‌ سرزمين‌ هند برمى‌گردد. او توانست‌ بر قسمت‌ اعظمى از هند تسلط‌ يابد. در اين‌ بين‌، در سال 1321 ق‌. م‌. يكى از اميران‌ هندى به‌ نام‌ «شاندارگوبتا» قيام‌ كرد و قبائل ‌زيادى را دور خود گرد آورد و توانست‌، يونانيان‌ را از كشور خود بيرون‌ براند و تمام‌ هند را يكپارچه‌ تحت‌ فرمان‌ خود درآورد. او، «شودرى‌» بودن‌ خود ـ پايين‌ترين‌ طبقه جامعه  هند ـ و نيز حملة‌مقدونيان‌ به‌ هند را بهانه‌اى براى از بين‌ بردن‌ قدرت‌ برهمنان‌ قرار داد.

پس‌ از او، پسرش‌ «بندوسارا» به‌ حكومت‌ رسيد و «ميگشينس‌» تاريخ‌نويس‌ يونانى را به‌ دربار خودپذيرفت؛‌ تا خوى فضولى وى را سيراب‌ نمايد.

بندوسارا، پسرش‌ «دارما سوكا» يا «شوكا» را ـ بنابر بعضى منابع‌ ـ به‌ جانشينى خود در دولت‌ مورياتعيين‌ كرد. شوكا حكومت‌ خود را گسترش‌ داد و سياست‌ خشونت‌ و سلطه‌ بر ديگران‌ را از راه ‌نظامى در پيش‌ گرفت‌؛ اما وى و بنا به‌ گفته «ويل‌ دورانت‌» طولى نكشيد كه‌ از جنگ‌ و قدرت‌ بيزار شد، و به‌ آيين‌ بودا گرايش‌ پيدا كرد و گمشده خود را در آن‌ يافت‌. او به‌ آيين‌ بودا درآمد و به‌ نشر آن ‌پرداخت‌، و اعلان‌ كرد، كه‌ از اين‌ پس‌ فتوحات‌ او در راه‌ دين‌ خواهد بود. بستانى مى‌گويد او با لقب ‌«بياداسى‌» (محب‌ّ پرهيزكار) قانون‌هاى صبورانه‌ و شفقت‌آميزى را رواج‌ داد؛ كه‌ آثار آن‌ به‌ صورت‌كنده‌ كارى شده‌ بر روى ستون‌ هايى در دهلى و الله‌آباد و نيز بر روى صخره‌هايى نزديك‌ پيشاور درغزاره‌ و اوريسا و غير آن‌ پيدا شد ؛ اما به‌ زبان‌ «بركليت‌» يعنى عاميانه‌ بود، نه‌ به‌ زبان‌ برهمنان‌؛ يعنى سانسكريت‌. اين‌ قوانين‌، به‌ انجام‌ كارهاى نيك‌، حفر چاه‌، درختكارى‌، ساختن‌ راه‌ وبيمارستان‌ و پاركهاى عمومى و جنگل‌ امر مى‌كنند، و از قصاص‌ كردن‌ به‌ صورت‌ قتل‌ بازمى‌دارد.

او همچنين‌ هيأتهايى دينى به‌ كشمير، سيلان‌ (سرى‌لانكا)، امپراتورى يونان‌ و كوههاى هيماليا فرستاد و بدين‌ ترتيب،‌ بودا كه‌ مذهبى از مذاهب‌ هند بود، به‌ يك‌ دين‌ جهانى تبديل‌ شد. اين‌مطلب‌ را بستانى و شلبى نيز تأييد مى‌كنند.

 

بوديسم‌ دينى قراردادى (وضعى‌):

آشوكا تحولى ساختارى را در بوديسم‌ پى نهاد. او بوديسم‌ را انتشار داد و از يك‌ فلسفه اخلاق‌ به ‌دينى قراردادى (وضعى‌) بدل‌ كرد؛ كه‌ داراى معابد و آيين‌هاى مذهبى و مفهومى خاص‌ براى ‌الوهيت‌ است‌. شايد به‌ اين‌ سبب‌ آشوكا را دومين‌ بنيانگذار بوديسم‌ مى‌خوانند.

امروز، مى‌توان‌ بوديسم‌ را ـ همانگونه‌ كه‌ فوزى محمد حميد در كتابش‌ «عالم‌ الاديان‌ بين‌ الاسطورة ‌و الحقيقة‌» آورده‌ است‌ ـ به‌ دو بخش‌ تقسيم‌ كنيم‌:

1 ـ هينايانا Hinaiana يا چرخ‌ كوچك‌... راهبان‌ اين‌ گروه‌ لباس‌ هايى زرد رنگ‌ مى‌پوشند وسرهايشان‌ را مى‌تراشند، و بايد به‌ تعدادى از قواعد و اصول‌ بسيار پيچيده كشيشى تن‌ در نهند؛ همانند: جايز نبودن‌ خوردن‌ هرگونه‌ غذايى پس‌ از ظهر و ممنوعيت‌ به‌ همراه‌ داشتن‌ هرگونه‌ پول‌ يا دارايى‌. اين‌ گروه‌، كوچكترين‌ فرقه بوديسم‌ است‌ كه‌ پيروان‌ آن‌ معتقدند، بودا، تنها مردى بود كه ‌اصولى را براى سلوك‌ وضع‌ كرد، نه‌ خداوندى كه‌ او را بپرستند.

هنوز مشهورترين‌ اثر به‌ جاى مانده‌ از بودا كه‌ يكى از دندانهاى اوست‌ در سرى‌لانكا يافت‌مى‌شود.

2 ـ مهايانا Mahiana يا چرخ‌ بزرگ‌...كه‌ شكل‌ تحريف‌ شده آيين‌ بوداست‌، و پيروانش‌ بودا را خدا مى‌خوانند و روحى را كه‌ به‌ او الهام‌ كرد، مى‌پرستند. آنها به‌ فرشتگان‌ و شياطين‌ ايمان‌ دارند. و برخى فرقه‌هايشان‌ به‌ بهشت‌ و دوزخ‌ اعتقاد دارند و مى‌پندارند كه‌ روح‌ پيش‌ از رسيدن‌ به‌ مقام‌ نيروانا بايد از آن‌ دو بگذرد.

سحمرانى اشاره‌ مى‌كند به‌ اين‌ كه‌، «مهايانا» كه‌ بيشتر در شمال‌ پراكنده‌ است‌، به‌ فرقه‌هايى متعددى تقسيم‌ شده؛. از آن‌ جمله‌ «ذِن‌» در ژاپن‌ است‌ كه‌ به‌ تأمل‌ و انديشيدن‌ اهتمام‌ مى‌ورزند و شعبه ‌«لاميه‌» در مغولستان‌ و نواحى تبت‌، و به‌ روى همه‌ گشوده‌ است‌. و بر فضائلى همچون‌، رحمت‌، احسان‌، راستگويى و اعتدال‌ تأكيد  مى‌كند، و از خطايا بر حذر مى‌دارد.

اشكال‌ ديگرى از بوديسم‌ نيز وجود دارد، كه‌ از فرهنگ‌ كشورهايى كه‌ در آن‌ گسترش‌ يافته‌اند، رنگ ‌گرفته‌ است‌. در هند، بوديسم‌ با هندوئيسم‌ آميخته‌، در چين‌ از كنفوسينيسم‌ و در ژاپن‌ از شينتويسم‌ تأثير پذيرفته‌ است‌، همچنان‌ كه‌ تعاليمى از پيروان‌ مكاتب‌ آسمانى همانند اسلام‌ و مسيحيت‌ در بعضى فرقه‌هاى آيين‌ بودا نفوذ كرد. همچنان‌ كه‌ پاره‌اى از تعاليم‌ بوديسم‌ به‌ مذاهب‌ غيربودايى راه ‌يافت‌.

سحمرانى و كولر چنين‌ آورده‌اند؛ كه‌ جمعيت‌ بوداييها از چهارصد ميليون‌ نفر تجاوز مى‌كند كه‌ درهند، نپال‌، چين‌، ژاپن‌، اندونزى و مالزى پراكنده‌اند. اما در كشورهاى برمه‌، بوتان‌، تايلند، تايوان‌، سرى‌لانكا، سنگاپور، ويتنام‌، كامبوج‌، كره شمالى و كره‌ جنوبى‌، لائوس‌ و مغولستان‌ اكثريت‌ را آنان‌ تشكيل‌ مى‌دهند.

و اگر چه‌ ملت‌ها دچار جنگ‌ و درگيرى بوده‌ و يا هستند؛ سرزمين‌هايى كه‌ بودائيان‌ در آن‌ به‌ سرمى‌برند از نبود خشونت‌ بهره‌مند است‌ و يا حداقل‌ از شدت‌ جنگ‌ و خشونت‌ در آنها كاسته‌ شده‌است‌.

 

دستورات‌ آيين‌ بودا و بخشهاى آن‌ :

بودائيان،‌ پيش‌ از هرچيز طبيعت‌ را تهى و وهمى فريبنده‌ مى‌دانند و عدم‌ را در هر زمان‌ و در هرمكان‌، موجود، و پر از نيرنگ‌ مى‌دانند. كه‌ خود اين‌ عدم‌، تمام‌ موانع‌ ميان‌ طبقات‌ مردم‌، نژادها وحالات‌ دنيايى آنها را از بين‌ مى‌برد. آنان‌ پست‌ترين‌ كِرمها را برادران‌ بودائيان‌ مى‌سازد. آنان ‌مى‌پندارند آخرين‌ سخنى كه‌ شاكيامونى بر زبان‌ آورد، چنين‌ است‌: «هر مركّبى فانى است‌» بالاترين‌هدفشان‌ ـ همانگونه‌ كه‌ بستانى در دايره ‌المعارف‌ خود آورده‌ است‌ ـ نجات‌ نفس‌ از هر درد و غرور و پايان‌ چرخه بى‌پايان‌ تناسخ‌ است‌ كه‌ با جلوگيرى از تولد يافتن‌ دوباره نفس‌، كه‌ با تطهير نفس‌؛ حتى از « تمايل‌ به‌ وجود داشتن‌» مى‌توان‌ به‌ آن‌ دست‌ يافت‌.

آنچه‌ گذشت‌، بودايى را بر آن‌ برمى‌دارد تا به‌ گردش‌ نفس‌ و تناسخ‌ آن‌ در بدن‌ها ايمان‌ آورد و براى ‌پاكيزگى آن‌ بكوشد تا به‌ حالت‌ نورانيت‌ و صفا برسد. و اين‌ گونه‌، نفس‌ شايسته اوج‌ و جدايى از گردش‌ در بدن‌ها مى‌گردد تا نيروانا برايش‌ تحقق‌ يابد كه‌ همان‌ آميختگى كامل‌ و اتحاد  با بوداى‌نجات‌ دهنده‌ است‌.

بوديسم‌ ـ همچنان‌ كه‌ بستانى مى‌گويد ـ درد را محرك‌ لاهوت‌ِ بودا مى‌شناسد، چرا كه‌ در نظر او ولادت‌، مرض‌، مرگ‌، رودرو شدن‌ با ناخوشايند، و جدايى از خوشايند و ناتوانى از خواسته‌، همه ‌و همه‌ امورى رنج‌ آورند، كه‌ براى رهايى از اين‌ دردها تنها بايد به‌ كناره‌گيرى از شهوات‌ نفسانى و جسمانى و هوس‌ها و نابودى همه اين‌ اسباب‌ بپردازد.

آداب‌ بودايى در پرهيز از هر چيز پست‌ و انجام‌ هر چيز پسنديده‌ و تهذيب‌ عقل‌ خلاصه‌ مى‌شود. اما خرافات‌، قربانى‌ها، رياضت‌ها، رهبانيت‌، فلسفه‌ و اسرار با مرور زمان‌، در مناطق‌ و شرايط ‌گوناگون‌ به‌ آن‌ راه‌ يافته‌ است‌. تعاليم‌ بودا بر مجموعه‌ دستورهايى تأكيد مى‌كند كه‌ شمار آنها به ‌250 صفحه‌ مى‌رسد كه‌ در دايره المعارف‌ بستانى آمده‌ است‌ 10 دستور از آنها اساسى و از اين ‌قرار است‌: «پرهيز از قتل‌، پرهيز از دزدى‌، با عفت‌ بودن‌، پرهيز از دروغگويى‌، پرهيز از مستى‌، پرهيز از خوردن‌ بعد از ظهر، پرهيز از رقص‌ و آواز، پرهيزكار لباس‌هاى زينتى‌، پرهيزاز رختخواب ‌بزرگ‌، پرهيز از پذيرفتن‌ سنگ‌هاى قيمتى‌. و پنج‌ سفارش‌ نيز به‌ احترامى كه‌ لازم‌ است‌ نسبت‌ به‌ بودا، آيين‌ و راهب‌ها (كهنوت‌) ابراز داشت‌، سيرت‌ نيك‌، تندرستى و علم‌ِ كم‌، صفاتى است‌ كه‌ براى ورود به‌ رهبانيت‌، حتى در سنين‌ كودكى كافى مى‌نمايد. مبتديان‌  بايد تنها از باقيمانده  غذاى ‌مردم‌ بخورند و ردايى خاك‌آلوده‌ از تكه‌هاى پارچه‌ بپوشند، در نزديكى درختان‌ مسكن‌ گزينند و براى درمان‌ از ادرار‌ گاو بهره‌ جويند و به‌ نيروى‌هاى فوق‌ بشرى افتخار نكنند.»

راهبان‌ لباس‌هاى زرد رنگى مى‌پوشند كه‌ نشان‌ صفاى باطن‌ آنهاست‌. پوشش‌ آنان‌ پارچه‌اى است ‌كه‌، در زير مى‌پوشند و سينه‌ را مى‌پوشاند، و تن‌پوشى كه‌ تا زانوها مى‌رسد و با كمربندى مى‌بندند كه‌ آنرا بر دوش‌ چپ‌ مى‌نهند. همه اين‌ لباس‌ها، زردرنگ‌ است‌ كه‌ آن‌ را هميشه‌، حتى در شب ‌مى‌پوشند و با نبود آن‌، صفت‌ رهبانيت‌ (كهنوتى‌) را از دست‌ مى‌دهند.

اختلاف‌ كشورها، فرقه‌ها و درجات‌ كاهنان‌ بعضى تفاوت‌ها را در پوشش‌ آنان‌ پديد آورده‌ است‌ ـكه‌ در« دارمابادا» آمده‌ و دكتر رئوف‌ شلبى آن‌ را به‌ صورت‌ پيوست‌ آورده‌ است‌، در آنجا آمده‌است‌ ـ لاميه‌ پوششى سرخ‌ يا بنفش‌ برمى‌گزينند. مواد جديد و گران‌ قيمت‌ را تكه‌تكه‌ مى‌كنند و به‌هم‌ مى‌آميزند - و به‌ پيروى از آيين‌ منحرف‌ شده خود- و بر آن‌ خاك‌ مى‌پاشند.

كسانى كه‌ لباس‌ زرد مى‌پوشند «بايد باطن‌ بدنهاى خود را پاك‌ كنند وگرنه‌ لياقت‌ پوشيدن‌ اين‌ لباس‌را ندارند.»

بودائيان‌ معتقدند  كه‌ اعمال‌ و نتايج‌ آن‌، پيرو انگيزه آنهاست‌. و هنگامى كه‌  طهارت‌ درونى‌، انگيزه اعمال‌ باشد «نتايج‌ اعمال‌ به‌ دنبال‌ انگيزه آن‌ مى‌آيد، همچون‌ چرخ‌هاى گارى كه‌ سم‌هاى حيوانى ‌را پيروى مى‌كند كه‌ بدان‌ بسته‌ شده‌ است‌.»

از اين‌ نگاه‌ زهد و فكر سالم‌، دو سلاح‌ قويست‌ كه‌ مى‌تواند در برابر امواج‌ غرايز پايدارى كند، و از آتش‌ شهوات‌ آزادى بخشد. در  پيشگاه‌ بودا « فضيلت‌» هدف‌ نهايى است‌. در دارما چنين‌ نوشته‌است‌: «كسانى كه‌ در همه اهداف‌ و مقاصد خويش‌ با منطق‌ فضيلت‌ مى‌انديشند، با سلامت ‌منطقشان‌، نيرويشان‌ افزون‌ مى‌گردد؛ پس‌ به‌ بندهاى دنيوى يا شهوانى پايبند نمى‌شوند.»

وهمانگونه‌ كه‌ راه‌ زهد و پارسايى را راهى پسنديده‌ مى‌داند، كه‌ حكيمان‌ آن‌ را براى دورى ازراههاى ظلمانى و جهت‌گيرى به‌ سوى نور مى‌پيمايند: تا «مرد حكيم‌ آماده‌ گردد تا راه‌ ظلمانى رارها كند و در هر راه‌ روشنى‌، قدم‌ بگذارد. آنگاه‌ كه‌ از خانه‌ بيرون‌ آيد و جايى براى گذراندن‌ شب‌نيابد، راه‌ زهد و پارسايى را براى خويشتن‌ پسنديده‌ است‌.»

مهاجرت‌ او به‌ سوى جنگل‌هاست‌. زيرا آنجا انسان‌ به‌ سعادت‌ مى‌رسد، و هيچ‌ يك‌ از مردم‌ عادى‌را مشاهده‌ نمى‌كند او در سفر زاده‌ مى‌شود، و از پرداختن‌ و جستن‌ شهوات‌، دورى مى‌كند و اين‌شيوه‌اى است‌، كه‌ خودِ بودا آن‌ را پيموده‌، در آنجا كه‌ مادرش‌ او را در زير درخت‌ مالبينى به‌ دنياآورد. دارمابادا مى‌گويد: «جنگل‌ها، جايى است‌ كه‌ انسان‌ قديس‌ و پاك‌ به‌ سعادت‌ مى‌رسد، آنجاكه‌ هيچ‌ انسانى را از مردم‌ عادى نمى‌بيند. چرا كه‌ از هواهاى نفس‌ رهيده‌ شده‌ است‌، و از اين‌ رواحساس‌ سعادت‌، راحتى و آرامش‌ مى‌كند؛ زيرا به‌ جستجوى مادياتى كه‌ نفس‌ او مى‌طلبد،نمى‌پردازد.»

بوديسم،‌ همانگونه‌ كه‌ گذشت‌ و اشاره‌ كرديم‌ در پاره‌اى از گرايش‌ها تأثير گذارده‌ است‌، از همين‌ رو، هميشه‌ در عزلت‌ و گريز از رويارويى زندگى كرده‌اند. بودائيان‌ مى‌گويند: «اگر كسى هزار نفر را به ‌زندان‌ افكند و ديگرى هواى نفس‌ خود را به‌ زندان‌ اندازد، سيطره‌ و قدرت‌ دومى برتر است‌. چرا كه‌ اگر انسان‌ برخويشتن‌ غلبه‌ كند، پيروزتر از آن‌ كسى است‌ كه‌ بر انسانهاى ديگر چيره‌ ميشود. هركس‌ بر نفس‌ خويش‌ غلبه‌ كرد، مى‌تواند هميشه‌ آنرا شستشو دهد و از گناهان‌ پاكيزه‌ سازد.»

اما در مورد نحوه رفتار با زن‌: جامعه بودايى‌، به‌ صورت‌ سلبى و منفى با او برخورد مى‌كند و او را پست‌ مى‌شمارد. بودا به‌ رهبانيت‌ و دورى از جامعه‌ و زندگى در جنگل‌ها فرا مى‌خواند، همانگونه‌كه‌ پيروانش‌ را به‌ اين‌ مراسم‌ دعوت‌ مى‌كند و اين‌، بر طبيعت‌ِ روابط‌ ميان‌ زن‌ و مرد اثر منفى‌مى‌گذارد  و به‌ مرد مى‌فهماند كه‌ در برخورد با زن‌ احتياط‌ ورزد.

 بدين‌گونه،‌ مى‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ «آيين‌ بودا»يى كه‌ بودا آن‌ را بنيان‌ نهاد، پيروان‌ خود را در آغاز، به‌ تعاليم‌ معين‌ يا عبادات‌ ويژه‌ ملزم‌ نساخت‌. اما چندى نگذشت‌ كه‌ پس‌ از بودا به‌ آيين‌ انجام ‌عبادات‌ و برپايى معابد، تبديل‌ شد. بودا هم‌چنين‌ نظام‌ طبقاتى را رد كرده‌ و با آن‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌. وى به‌ تناسخ‌ ايمان‌ آورد و زهد ، پارسايى و عزلت‌ را شيوه خود و پيروانش‌ ساخت‌.ب راى رهايى از شهوات‌ و هواى نفس‌ به‌ رهبانيت‌ جانكاه‌ و طاقت‌فرسا دعوت‌ كرد و راه‌ نجات‌ و مبارزه‌ با آنها را، مسائل‌ اخلاقى قرار داد و شيوه آن‌ را، فرار به‌ جنگل‌ و طبيعت‌، براى تفكر در آن‌ دانست‌. بدين‌ گونه‌ روش‌ برخورد سلبى در مبارزه‌ با مشكلات‌ را برگزيد.

 

منابع‌:

1 ـ موسوعة‌، تاريخ‌ الحضارات‌ العام‌، منشورات‌ عويدات‌، بيروت‌، م‌1، اشراف‌ موريس‌ كروزيه‌، نقله‌ الى العربيه فريدم‌. داغر،  و فؤاد ج‌ أبوريحان‌، ص 627.

2 ـ البستانى‌، بطرس‌، دائرة‌المعارف‌، بيروت‌، دارالمعرفه‌، د.ت‌، ج‌5، ص‌660،661،663،668،669 و ج‌2، ص‌716 .

3 ـ انجيل‌ بوذا، ترجمه عيسى سابا، بيروت‌، مكتبة‌صادر، سنه 1953، ص 13، 17، 271

4 ـ مظهر، سليمان‌، نيبال‌، مجلة‌العربى‌، الكويت‌، العدد326، السنه 29 ربيع‌ الثانى 1406 / كانون‌الثانى 1986م‌.، ص‌58 .

5 ـ ديورانت‌، ول‌، قصة‌الحضارة‌، ترجمه الدكتور زكى نجيب‌ محمود، بيروت‌، دارالجيل‌، 1408 /1988م‌، ج‌3، م‌1، ص‌102 .

6 ـ شلبى‌، الدكتور احمد، اديان‌ الهندالكبرى‌، القاهره‌، مكتبة‌النهشه المصرية‌، ط‌8، صته 1986 م‌،ص‌184 ـ 185 .

7 ـ شلبى‌، الدكتور عبدالرئوف‌، الاديان‌ القديمه فى الشرق‌، بيروت‌، القاهرة‌، دارالشروق‌، ط‌2،سنة‌1403 / 1983م‌. ص 150ـ 151، 165، 166، 168، 169 .

8 ـ حميد، فوزى محمد، عالم‌ الاديان‌ بين‌ الاسطوره والحقيقة‌، ليبيا، منشورات‌ جمعيه الدعوه ‌الاسلاميه العالمية‌، سنه 1991م‌، ص 201 .

9 ـ السحمرانى‌، د اسعد، من‌ قاموس‌ الاديان‌، بحث‌ البوذيه‌، دارالنفائيس‌، بيروت‌، ط‌1، 1419 / 1988 م‌، ص 63، 64، 65، 67، 78، 81، 84، 93، 94.


آپلود عکس
MySQL and PHP Web Hosting

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


*وبلاگی برای نوجوانان باهوش سرزمین آریایی*برداشت فقط با ذکر منبع* لطفا برو روی لینک NiftyHost کلیک کنید تا کد شارژ ایرانسل رایگان بگیرید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 634
بازدید کل : 149227
تعداد مطالب : 291
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1

MySQL and PHP Web Hosting Yahoo Status by RoozGozar.com

كد تعیین وضعیت یاهو